یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحـــــــوال حول حولنا الی الحسن الحال
مژده که عشق آمده تا خانه تکانی بکند
تا من پیر گشتهام، باز جوانی بکند
قفل قفس باز شود، راه نفس باز شود
جان همه پرواز شود - که لامکانی بکند
لال زبان باز کند، کر شنود زمزمه را
کور در این منظرهها، چشم چرانی بکند
عشق! چه چیزی تو مگر؟ وای نباشی تو اگر
شعر زمینگیر مرا، که آسمانی بکند؟
دوستترین دوست تویی، هر چه که نیکوست تویی
لفظ اگر به وصف تو، شرح معانی بکند